یادداشت | دور باطل چشم و همچشمیها
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، دختری 27 تا 28 ساله در حالی که چشمانش قرمز شده بود و از درد تاول پا شکایت می کرد و کفشهایش را بر روی زمین می کشید که صدای خش خش برگ های پاییزی را داشت، دیگر تابی برای راه رفتن نداشت و انگار که می خواست گریه کند با ناامیدی گفت، نیست... پرسیدم چی؟
گفت همان لباس شیک و باکلاسی که برای عروسی می خواهم که هیچکس نداشته باشد و فقط انتخاب من باشد که همه چشم ها درآن شب به جای عروس به من باشد.
شاید همه بازار را خوب ندیدی؟ یا فقط یک بازار را رفتی؟ این همه بازار شیک و مناسب در مشهد هست چطور می شود که یک پیراهن مجلسی دخترانه با رنگ و قیمت مناسب برای سن شما نباشد.
این را که گفتم شروع به دردل کرد کرد و گفت یک ماه است که کارم همین شده است که از صبح تا غروب بیرون هستم و به دنبال لباس مجلسی و الان که فقط یک هفته مانده هنوز هم نتوانسته ام لباس مورد نظر خودم را پیدا کنم... با تعجب و چشمانی از حدقه بیرون زده گفتم یک ماه است که بازارگردی داری، مگر دختر تو دیوانه ای که این همه برای خرید یک لباس چند ساعتی وقت می گذاری باورکن عروس برای انتخاب لباس شب خود این همه سخت گیر و مشکل پسند نیست...
کمی دلخور شد ولی دوست داشته ادامه دهد و صحبت کند برای همین گفت به نظر شما این موضوع مهم نیست که لباس ساق دوش عروس خیلی خاص باشد تا همه راجع به مدل و طرح و رنگ آن لباس حرف بزنند.
خنده ام گرفت و با شوخی گفتم باورکن من برای انتخاب همسرم این همه وقت نگذاشتم که تو برای خرید یک لباس چند ساعتی دغدغه و وسواس داری؟!
گفتم حالا این مدل به اصطلاح خاص را کجا دیده ای که دربازارهای این شهر پیدا نمی شود و شما را دچار مشکل کرده است؟ کمی به من خیره شد با کمی مکث ادامه داد، راستش این مدل را در یکی از سریال های ماهواره ای به تن یک دختر همسن و سال خود دیده ام و خیلی به دلم نشسته و مرا شیفته کرده است...
اینجا بود که درد را با همه وجودم احساس کردم می خواستم لب به نصیحت باز کنم اما می دانستم که جوان امروز پند پذیر نیست به همین دلیل سکوت کردم و گفتم چرا الان اینجا هستی و چه می خواهی؟ گفت از اینکه برای هر جشن و مراسمی اذیت و آزار می شوم خسته شده ام و از آنجا که مادر و پدرم را نیز به زحمت می اندازم آنان نیز لب به اعتراض گشوده اند!
آری این قسمتی از سکانس ظواهر خواهی و تجمل گرایی دختران و زنان امروز جامعه است که به صورت برنامه ای از پیش تعیین شده گرفتار این بازارگردی هایی شده اند که نه تنها سود و منفعت چندانی برای افراد ندارد بلکه اعصاب و روان را بهم می ریزد و جوانان در سراب خوش پوشی و شیک بودن در حال دست و پا زدن هستند.
چی بپوشم؟
واژه ای نام آشنا برای دختران و زنان جوان است که جوانان برای رفتن به مراسم جشن و شادی و سرور به کار می برند و گاه بانوان جوان ماتم این قضیه را دارند که برای رفتن به این مجالس لباس ندارند، آری امروز در این مراسم عروسی ها و تولد خانم هایی با آرایش های متفاوت و رنگ و مدل های موهای مختلف و لباس های اندامی و بعضا مجلسی دیده می شود که نشانی از حیا درآنان نیست و در واقع ترویج ولنگاری و نمایش زیبایی های جنس موافق است که این نیز زنگ هشدار و خطری است که بی صدا و بدون علامت در حال ریشه دواندن در افکار و نابودسازی ارزش ها است.
در واقع بسیاری از دختران و زنان جوان امروز جامعه گرفتار مسائل سطحی از این دست شده اند که درباره علت های این پدیده می توان به حضور شرکت های سرمایه گذاری در عرصه مد و لباس و تبلیغات و برندهای مشهور و کمپانی های آن طرف آبی اشاره کرد..
در واقع وقتی قرار شد که خاورمیانه بازاری برای اجناس نامرغوب کشورهای دیگر شود در قدم نخست باید زمینه این بازار شدن را فراهم می کردند به همین دلیل به بهانه سرگرمی و نیاز جوانان به شادابی و نشاط ماهواره را برای خانواده های ما نسخه پیچیدند البته نسخه ای که دستاورد آن مرگ تدریجی باورها و ارزش ها و افسردگی و پژمردگی خاموش خانوادهها و فضای جامعه است.
دورباطل تجمل و همچشمی های زنانه
گرچه ایرانیان در برگزاری مراسم و جشن ها و مناسبات ملی و مذهبی و خانوادگی قدمتی دیرینه دارند و حتی برخی ملل دیگر ایران را با همین آداب و رسوم و نحوه برگزاری جشن های سنتی مانند جشن نوروز و مهرگان می شناسند که در آغار بهار و پاییز در گذشته به صورت باشکوه برگزار شده است اما علاقه ایرانیان به این جشن ها و مراسم شادی و نشاط در جاده ای ناهموار در حال حرکت است که نه تنها سبب بازده روحی و انگیزیشی جامعه نمی شود بلکه همه فکر و خیال و دغدغه نسل جوان که باید تفکر و تأمل و اندیشه باشد به سمت حرکت به سوی دور باطلی راهنمایی خواهد رفت که در نهایت نیز بسیاری از آسیب های اجتماعی را به دنبال خواهد آورد که فقط هزینه و هزینه است.
نمی توان نسبت به دست های پشت پرده رواج های این مدل های ناهمگون با جامعه دینی بی توجه بود و با ساده انگاری از کنار آن عبور کرد چرا که همین تبلیغات وارائه سبک های فانتزی از مانکن های زنانه است که سبب شده است جوانان نسبت به دین بدبین شده و به دنبال شادی و نشاط دروغین باشند در حالی که اسلام دینی فطری است که همه نیازهای او را به صورت جامع و کامل بدون اینکه به روح و روان انسان آسیب بزند پاسخ می دهد اما این تبلیغات سوء ضد دینی آنقدر گسترده و انبوه است که زیبایی های دین در این میان گمشده است وحتی گوش ها کر و چشم ها نابینا در درک و فهم واقعی از دین می شود.
باتلاق خودفریبی
نمی دانم با کدام چشم باید اشک ریخت وقتی شنیده می شود که ایران در مصرف مواد آرایشی رتبه اول را کسب کرده است و این درحالی است که جامعه ما لیاقت رتبه اولی ها را دیگر موضوعات و سوژه ها دیگر دارد نه اینکه در این زمینه اول شود و این نشانی از موفقیت تبلیغات ماهواره ها و کمپانی های مد و لباس است که در ایران تور خود را پهن کرده و از ساده لوحی جوانان ما نیز سوء استفاده کرده اند تا آنان را در باتلاق خود فریبی قرار دهند که با هیچ دست و پازدنی هم نجات نمی یابند.
وقتی ریخت و پاش های مراسم عروسی و تولد را می بینیم ناخودآگاه وجدانمان به درد می آید که آیا انسان می تواند این همه غافل باشد و برای دقایقی الکی خوش بودن همه معادلات انسانیت را زیر سؤال ببرد و به جای خلق صحنه ای ازاثبات اشرف موجودات بودن، تا جایی پیش می رود که نشانه های حیوانی نمود بیشتری پیدا می کند و در این بیخود شدن ها در این مراسمات همانند عروسک خیمه شب بازی عده ای فقط به نمایش و ادا می پردازد.
برخی این موضوع را اینگونه ماست مالی می کنند که جوان ها شادی و نشاط ندارند پس بهتر است که آنان را آزاد بگذاریم تا در این مراسم تخلیه شوند و مراسم عروسی و تولد اینچنینی برقرار باشد تا مبادا به خلاف و خودنمایی خیابانی کشانده نشوند و این درحالی است که ما بدین وسیله از آداب و تشریفات درست مجالس و مهمانی ها دور خواهیم شد و دیگر جای همه چیز عوض می شود به گونه ای رنگ لباس خوابمان با رنگ لباس های رسمی و اجتماعی یکی خواهد شد و آداب اجتماعی و دینی دستخوش بازی مضحک چشم و هم چشمی دورهمی های زنانه از نوع مجالس جشن و سرورمان خواهد شد.
برخی از این رفتارها در واقع اعتراضی ناخودآگاه به دینداری افراد دیندار است چرا که برخی اینگونه دین را وارونه تعریف کرده اند که دین با هر شادی و نشاطی مخالف است و بیشتر به دنبال گریاندن مردم است چرا که رفتارهای نماد مآبانه برخی سبب به وجود آمدن شبهات فراوانی درباره دین شده است که قبل از اینکه پاسخی به این شک و تردیدها داده شود خود شبهه پیکره دین آموزی نسل جوان را مورد حمله قرار داده است تا جایی که برخی از همین جوانان، دینداران را افرادی بیسواد و در عین حال عقب مانده تلقی می کنند که همه دینداری آنها در قرآن خوانی بدون مکث و تأمل و گرداندن تسبیح خلاصه می شود.
امروز ما در دنیایی از جذابیت های اسباب مدرن و تکنولوژی روز زندگی می کنیم که قدرتی چند برابر در جذب جوانان دارد و در عین حال ما هنوز هم دینداری را به سبک صد سال پیش تبلیغ و ترویج داریم و این درحالی است که یک قرن قبل اثری از شبکه های اجتماعی و گوشی های موبابل به روز نبوده است که نسل امروز با آنها در مواجهه قرار بگیرد و به مقایسه سبک زندگی بدون دین با زندگی دین مدارانه بپردازد که گاه این مقایسه پیامدهایی را به دنبال دارد که منجر به حذف دین و گزینش زندگی منهای دین می شود.
چماق بی خردی و عقب ماندگی
در واقع نبود جایگزین مناسب برای جشن های شادی و عدم ارائه درست شیوه و سبک وسیاق آن سبب پدیدآمدن مشکلی دیگر، از نوع دین فراری شده است که نمود و تجلی آن در موضوع نه به حجاب اجباری آشکار می شود چرا که انگاره های فعلی دین در این مناسبات پاسخگوی نسل جوان نیست و جوانان در مقایسه سبک زندگی غربی با اسلامی گاه این ادعا را بیان می کنند که دینداران افرادی بیسواد و کم خرد هستند که با شادی و نشاط مخالفند و می خواهند جامعه همیشه در غم و ماتم باشد.
مهمترین نیاز نسل امروز شادی و نشاطی همراه با تعقل و تفکر است که اگر نتوانیم در قدم اول شادی و شعف را طراحی و برنامه ریزی و تضمین داشته باشیم در قدم بعدی که تعقل و تفکر برای رسیدن به دینداری توام با عقلانیت است متوقف خواهیم شد و نسل جوان گرایشی نسبت به این امور پیدا نخواهند کرد.
شادی و شور با طعم تجربه
نوسازی معنوی جامعه برای رشد و ارتقای سبک های دینداری جدید که متناسب با نیازها و خواسته های نسل نو است می تواند راهگشای کاهش آسیب های اجتماعی باشد که امروز گریبانگیر اجتماع شده است و در عین حال در یک دور باطل که همه به دنبال نابودی هستند تا آبادی و آبادانی، این دور تبدیل به خودساختگی افراد خواهد شد که اگر روی دیگر سکه دینداری که برگرفته از سیره اهل بیت(ع) است به جوانان معرفی و شناسایی شود آنان نیز با آغوش باز خواهند پذیرفت البته به شرط آنکه همراه با صبر و دلسوزی مادرانه باشد.
مدح اهل بیت(ع) همراه با بیان سیره و روش زندگی آنان می تواند یکی از راهکارهایی باشد که از طرفی جامعه دیندار ما را را از ناپختگی و در مظان اتهام عقب ماندگی دینداری سنتی خارج کند و در عین حال به پویایی برساند که هم نسل جوان این سبک از برپایی مجالس را بپذیرند و هم زنان میانسال و باتجربه حاضر در این محافل بتوانند تجربیات زندگی خود را در مسیری ده تا بیست ساله به صورت رایگان با زبانی نرم و دوستانه در اختیار دختران جوان بگذارند تا خودشان مجبور نشوند راه بن بستی که دیگران رفته اند، آنان نیز بپیمایند که این همان درس آموز زندگی است که مانع از پرداختن به دورهای باطل و نیستی خواهد شد./۹۳۴/ی۷۰۲/س
فاطمه ترزفان